دلم تنگ سحرهای دوکوهه است
دوباره در تمنای دوکوهه است
دوکوهه ! کاش دنیایم تو باشی
دو قصر بی تجمل بی حواشی
دوکوهه ! کاش من مال تو بودم
شهیدت می شدم خون می سرودم
دوکوهه ! پادشاهان کجایند ؟
به روی میهمان در می گشایند ؟
کجارفتند پوتین های خاکی ؟
کجا رفته است عصر بی پلاکی ؟
دو کوهه غرق عطر خاک و خون است
دو کوهه اولین گام جنون است...